به نام خدا

بعثت رسول خدا (ص) قسمت سی ام

افراد سرشناسی که در این سالها به مسلمانان پیوستند

در این چند سالی که جریان هجرت به حبشه و پناهندگی بنی هاشم به شعب ابی طالب پیش آمد افراد سرشناسی نیز از مردم مکه و قبایل اطراف به اسلام گرویدند که از آن جمله عامر بن طفیل اوسی و عمر بن خطاب بود،و عمر به تهور و بی‏باکی معروف بود و پیش از آنکه به مسلمانان بپیوندد از کسانی بود که افراد تازه مسلمان از او بیمناک بوده آیین خود را از او مخفی می‏داشتند.ابن هشام از ام عبد الله دختر ابی حیثمه که با عامر بن ربیعه شوهرش به حبشه مهاجرت کردند نقل می‏کند که:ما در مدتی که مسلمان شده بودیم از دست عمر آزار و صدمه بسیاری دیده بودیم و روزی که عازم مسافرت به حبشه بودیم به ما برخورد و گفت:ای ام عبد الله می‏خواهید از مکه بروید؟گفتم:آری شما که از ما قهر کرده و ما را آزار می‏دهید ما هم تصمیم گرفته‏ایم‏در سرزمین پهناور خدا سفر کنیم تا خدا برای ما گشایشی فراهم سازد،عمر گفت:خدا به همراهتان!

و چون جریان را به شوهرم عامر گفتم پرسید:تو امید داری عمر مسلمان شود؟

گفتم:آری،عامر که آن سنگدلیها و بی رحمیهای او را نسبت به مسلمانان دیده بود و هیچ گونه امیدی به اسلام او نداشت گفت:او هرگز مسلمان نخواهد شد مگر آنکه الاغ خطاب مسلمان شود! یعنی هیچ گونه امیدی به مسلمان شدن او نیست‏از قضا خواهر عمر که فاطمه نام داشت با شوهرش سعید بن زید مسلمان شده بودند ولی از ترس عمر اسلام خود را پنهان می‏داشتند،و خباب بن ارت(که پیش از این نامش مذکور شد)گاهگاهی برای یاد دادن قرآن به خانه سعید بن زید می‏آمد و به او و همسرش فاطمه قرآن یاد می‏داد.

روزی عمر بن خطاب که در زمره مشرکین بود به قصد کشتن پیغمبر(ص)شمشیر خود را برداشت و به سوی خانه‏ای که در نزدیکی صفا بود و رسول خدا(ص)با جمعی از مسلمانان در آن اجتماع کرده بودند حرکت کرد در راه که می‏رفت به یکی از دوستان خود به نام نعیم بن عبد الله برخورد،نعیم که عمر را شمشیر به دست با آن حال مشاهده کرد پرسید:ای عمر به کجا می‏روی؟

گفت:می‏روم تا این مرد را که سبب اختلاف قریش گشته و دانشمندانشان را بی خرد خوانده و بر خدایان و آیینشان عیبجویی می‏کند به قتل رسانم!نعیم گفت:ای عمر به خدا سوگند!غرور تو را گرفته تو خیال می‏کنی اگر این کار را بکنی فرزندان عبد مناف تو را زنده می‏گذارند تا روی زمین زنده راه بروی!وانگهی تو اگر راست می‏گویی از خاندان نزدیک خود جلوگیری کن که دین او را اختیار کرده و پذیرفته‏اند!

عمر پرسید:منظورت از نزدیکان من کیست؟

گفت:خواهرت فاطمه و شوهرش سعید بن زید.

عمر که این سخن را شنید خشمناک راه خود را به سوی خانه سعید و خواهرش کج کرد و با شتاب به در خانه آنها آمد،وقتی بدانجا رسید که خباب بن ارت در خانه آنها بود و داشت سوره«طه»را به آنها یاد می‏داد.همین که صدای عمر را دم در شنیدند وحشت زده از جا برخاستند،خباب خود را به درون اتاق و پشت پرده‏ای که آویخته بود انداخت و فاطمه نیز آن صفحه‏ای را که قرآن روی آن نوشته شده بود برداشت و در زیر تشکی که در اتاق بود پنهان کرد و گوشه‏ای ایستاد،در این حال عمر وارد شد و چون قبلا صدای خباب را شنیده بود پرسید:این چه صدایی بود که به گوش من خورد؟سعید و فاطمه هراسناک با رنگ پریده گفتند:

چیزی نبود؟

گفت:چرا به خدا صدایی شنیدم،و به من گفته‏اند:شما به دین محمد درآمده‏اید و از او پیروی می‏کنید!

این سخن را گفته و به طرف سعید حمله‏ور شد!

فاطمه پیش آمد تا از شوهر خود دفاع کند،عمر سیلی محکمی به گوش فاطمه زد چنانکه سرش به دیوار خورده شکست و خون از صورتش جاری گردید،سعید هم که آن وضع را دید گفت:آری ای عمر ما مسلمان شده‏ایم اکنون هر چه می‏خواهی بکن.

عمر که نگاهش به صورت خون آلود خواهر افتاد از عمل خود پشیمان گردید و ایستاد و پس از اینکه قدری مکث کرد گفت:آن صفحه را بده ببینم محمد چه آورده است،فاطمه گفت:من می‏ترسم آن را به دستت بدهم!

عمر گفت:نترس و سپس سوگند خورد که پس از خواندن آن را بدو بازگرداند.

فاطمه گفت:آخر این قرآن است و تو مشرک و نجس هستی و کسانی می‏توانند بدان دست بزنند که طاهر و پاکیزه باشند.

عمر برخاسته غسل کرد و فاطمه آن صفحه را به دست او داد،عمر شروع به خواندن کرد و پس از اینکه مقداری خواند سر را بلند کرده و گفت:چه کلام زیبایی؟

در این وقت خباب از پس پرده بیرون آمد و او را به اسلام تشویق کرد و سپس به نزد رسول خدا(ص)آورد و به دین اسلام درآمد. [1] .

[1] ابن هشام پس از نقل این قسمت روایت دیگری را هم در کیفیت اسلام عمر نقل کرده است.

منبع: کتاب زندگانی حضرت محمد(ص) نوشته سید هاشم رسولی محلاتی

مدینةالعلم

بهشتی باشید...

بهشتیان




طبقه بندی: امامان و پیامبران، مقالات پیرامون پیامبر اکرم (ص)،
برچسب ها: پیامبر اسلام، معراج پیامبر، بهشتیان،

تاریخ : یکشنبه 24 اردیبهشت 1396 | 09:59 ب.ظ | نویسنده : سید مصطفی سیدی | نظرات
.: Weblog Themes By SlideTheme :.

شبکه اجتماعی فارسی کلوب | Buy Mobile Traffic | سایت سوالات